
کودکی به پدرش گفت: «پدر، دیروز سر چهارراه حاجی فیروز را دیدم
بیچاره! چه اداهایی از خودش در می آورد تا مردم به او پول بدهند،ولی
پدر ، من خیلی از او خوشم آمد ، نه به خاطر
اینکه ادا در می آورد و می رقصید ، به خاطر اینکه چشم هایش خیلی
شبیه تو بود ...»
از فردا،مردم حاجی فیروز را با عینک دودی سر چهارراه می دیدند ...
javahermarket
width:153px; height:180px; float:right; clear:inherit; background-color:F5F8FE; border:CCC solid 1px; margin:4px; padding:3px; text-align:center; font-family:Tahoma,sans-serif; font-size:8pt;
javahermarket
javahermarket
نظرات شما عزیزان:
|